همین نیم ساعت پیش خسته و هلاک و تشنه و گشنه و روزه داشتم از سرکار برمیگشتم.
یهو یه موتوری دوترک نزدیکم نگه داشت و گفت بیا اینجا.
فهمیدم خفتگیریه ولی نه توان درگیر شدن داشتم نه حال فرار کردن.
فقط خیلی ببیحال گفتم نمیام.
یارو برگشت به رفیقش گفت بیا بریم سراغ یکی دیگه این الان میمیره قتل هم به پروندمون اضافه میشه.
هیچی دیگه گازشو گرفتن رفتن
(کلید اسرار: پاداش روزه داری)
{-7-}
11 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/16 - 01:51
دیدگاه
yalda

{-193-}

1392/05/16 - 05:28
reza229

چقد بهت میلد { موو گشنگ}{-7-}

1392/05/16 - 14:14
reza229

میاد

1392/05/16 - 14:18